از یادنامه نادره افشاری
کارهایم را با بازنویسی تازه در وبسایتم منتشر کردهام. همه میتوانند کارهایم را چاپ و منتشر کنند. کسی از ایشان بازخواست نخواهد کرد. فقط دوست ندارم کارهایم را سانسور، دستکاری و یا «قیمه قیمه» کنند. بیزارم از کسانی که به خودشان اجازه میدهند کارهایم را دستکاری کنند!

نادره افشاری: «نویسنده هستم. تاکنون [بهار 1391] بیش از دوازده جلد کتاب به چاپ رساندهام که «خشونت، زنان و اسلام» و «رنسانس وارونه، بحران روشنفکری در ایران» و «نه روسری، نه توسری، مملکت دوست پسری» و «حجاب، پرچم اسلامیسم، فاشیسم قرن۲۱» از آن جملهاند؛ دو مجموعه داستان هم به نامهای «عین الله خره» و «مردانی که دوست داشتهام» منتشر کردهام. به تازگی هم یک مجموعه داستان و طنز کوتاه با عنوان «زبیده بادوم» منتشر کردم. در ضمن برای «روشن» کردن بسیاری از «کج فهمیها و بدفهمیها» اینجا اعلام میکنم که من [نادره افشاری] یک راست دموکرات، فمینیست، اومانیست، مخالف سرسخت کمونیسم، اسلامیسم و فاشیسم [در هر چهرهای] و طرفدار بیانیهی جهانی حقوق بشر هستم.»
نادره افشاری به قلم خواهرش از ایران
«از همان ابتدای بچگی جسور بودی
ان همه ازاد و مستقل فکر می کردی
جلوی همه حصارها ایستادی
امثال تو همیشه یک در ده ها میلیونند
هیچوقت در پوسته های تنگ اجتماعی و سنتی نگنجیدی
اینها را من می دانم که با تو نفس کشیدم و بزرگ شدم
و حالا ...
اگر بودی دائم باید نگران می بودم که شاید مزاحمت شوند تا صدایت را ببرند
و اینک خیالم راحت است که دیگر دستشان به تو نمی رسد.
اگر بودی باید دائم نگران می بودم که شاید درد دارد و عذاب می کشد
و اینک خیالم راحت است که دیگر درد نمی کشی.
اگر بودی باید دائم نگران می بودم که چه موضوعی دارد آزارت می دهد و مایه عذابت شده
و اینک خیالم راحت است که هیچ موضوعی دیگر خیالت را مشوش نمی کند.
اگر بودی باید دائم نگران می بودم که چه چیزهایی دارد جسمت را فرسایش می دهد
و اینک خیالم راحت است که چیزی نمی تواند جسمت را بفرساید.
فقط حالا نگرانیم اینست که هر گاه که به یاد تو قلبم می سوزد
و جانم آتش می گیرد
و لبخند از روی لبانم گم می شود
و معنای زندگی برایم دور می گردد
شاید تو برای من غصه می خوری
و دلم نمی خواهد حال که تو به آرامش رسیده ای غصه دلت را کدر کند
عزیزم»
9/3/92
