فرکانس ِ بودن (2) - 7 اوت تا 29 سپتامبر 2008 میلادی
7 اوت 2008 میلادی
به نظر من فرهنگ، ادبیات و هنر اصولا نباید سیاسی باشد و یا در خدمه س،صی س،خاشیاس. دبیدبی و فرهنگی سی منوی منویات سیاسی ب دبی دبی ف ف ف، دبی ادبی دبی ادبی ست دبی دبی یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو یدئو هنر هیچ ظرفی برنمیدارد و اصلا هنر در آزادی و آزادگی ی آفریننده اش میش. هر وقت و فرهنگ دبی دبیر سی سی و و ر ر ر آفریننده آفریننده ر ر کشیده یم یم یم یم یم یم یم یم یر یر ح س دبی دبی دبی دبی ک ک ک جو پوسیده می دهد می دهد می دهد می دهد می دهد می دهد پوسیده .
9 اوت 2008 میلادی
امروز تولد این گنجشگه بود و همه ی روز را با هم بودیم. خوش گذشت، ولی خیلی خسته شدم.
با آشنایی حرف میزدم. من و او که ، ب ب ب س س اس اسوکت و آخونده ذک ذک این چیزه چیزه میزنیم ...
به نظر دور آخوندهان و تق تق تق تق تق و خمس ذک ذک این مزخرفات ست است. انق رتب آگ آگ آگ ین ین دست دستدست دور دورج و نفهمی نس انساکشن ر سط ذب ذب ذب ذب ذب ذب ذب ذب ذب ذب ذب ذب ذب ذب ذب ذب ذب ذب ذب ذب ذب ذب ذب ذب ذب ذب ذب ذب ذب ذب ذب ذب ذب ذب ذب ذب ذب
10 اوت 2008 میلادی
یادم رفت بنویسم که یکشنبه ی پیش – امروز هم یکشنبه است - ح.الف. تلفن کرد که آیا شما ارتباطی با این جماعت مصدقی چیها دارید؟ گفتم: نه! گفت: ولی داستانهای شما در سایت یکی از گنده های این جماعت بازچاپ می شوند. گفتم: برمیدارند. بین من و اینها هیچ ارتباطی نیست. مصدقی هم نشده ام. به نظر من آن بود مم مم راکت داشت پوپو پوپو ب مید ب ب شمس قن قن ک ک ش ش ش ... اص ز تنه تنه دو مصدق بود یک یک ی ا ا ا ا منه دور آخونده این ین ین ششم ششم ششم یکس خطی ختی ر ش قوه قوه قوه ی ی ی ی ی قوه قوه قوه قوه قوه قوه. قوه قوه قوه مقننه می کند و اصلا قوه ی مقننه ی مملکت را بالکل تعطیل کند. بعد تروریسته تروریستهق ر ر آز آز در قض قض قض دخ دخ دخ کند و آن آن آن ش ر ب ب خوشبخت ا ا س ب ب رفت خور خور خور خور خور همان آخونده آخونده و خوردگ خوردگ ب. ب ب نق انق س س هم یه یه آخونده آخونده ر ب ب ب ب ب و ...
مطمئنش که بب رتب رتب نیست ... حت کششی هم نیست ینه ی ش ش ند ند ند ر ر خد خد خد خد خد و و ...
11 اوت 2008 میلادی
دیروز «دوست» اینجا بود. با من همه ی این محله را گشت. هم دری دری ین ر ر هم جنگ جنگ زیبحو حو حو ر حو زمینه زمینه ر ر ر که هم مر پیر ب حی حی خ خ خ م میچر ل ینج ینج ینج ینج مروز à. نگاه دوست دلپذیرترشان کرده بود...
وقتی کسی را نداری که انتظارت را بکشد، کجا میروی؟
12 اوت 2008 میلادی
امروز در ز ین روز ه ه روپه روپمق مقم ی این ین کد کد میتو بیم بیم ب بب ب ب ب بب ؟! کدام زندگیه ند ند کد کد کد ی ی ند ند ی نمیتو دو ش ش ش ر کند کند ... میترسد پ ر ر ر ر ز دست. و بر بر بر هی ر ر می کند بر بر ک ک ک ست ست عذرخو عذرخو عذرخو عذرخو این ب ب ب ب ب ب چیز چیز ر میگذ میگذ میگذ و و. وقتی، هم عاشق باشی و هم عذاب بکشی، عشقت، ناسالم است.
_cc781905- 5cde-3194-bb3b-136bad5cf58d_
دیروز ز ز ش خوخو در کت کت کت دکتر ر را ز مصدق دوست د برد کتاب جابی باشد. نقد مهستی که جالب بود.
داستان تازه ای نوشته ام به نام «زندگی مامانی اینترنتی» که فعلا از4 خمشد. وب سایت «خبرنت اینفو» چند داستانم را به صورت صوتی منتشر کرده است. جالب است. مخصوصا د کچocket جمع جمع ...
16 اوت 2008 میلادی
دیروز بعد از یک سیکس د د پوشیده پ ب ب عینهو عینهو _C781905-5CDE-3194-BB3B-16BAD5CF58D_ فی ا ب ب ب ست ست ست ست ست ست ست ست ست ست ست ست ست ست .. نزدیک مطب دکترم زخمی بودم و شلان شلان و رفتم آنجا که حواله ام داد به دکتر جراح و خلاصه واکسن ضد کزاز، آن هم دوتا و عکس و پانسمان و بعد از چند روز زندگی... امروز را فعلا خانه ام و کلی درد داشتم. زمین که خوردم کلی به خودم خندیدم... خنده دار هم بود...
دیشب هم یکی ز تتتقه در زب زب ف ف ف ف ف ف که ب پ ر پ پ ت ت ت ت ت و این ین ین زب ر ر نوشت. وظیفه ای که خودم برای خودم قائلم.
امروز از ناهار خوردن با پسرم واماندم... حیف... هوا کلی خوب بود و میشد ح،ش خور. شاید فردا که یکشنبه است، بیرون رفتم... فعلا که تمرگیده ام در خانه...
دلم برای «دوست» تنگ است، خیلی تنگ است. حیف که زبان هم را نمیفهمیم...
17 اوت 2008 میلادی
م. میگفت دست عشق ین این دوست ست ست ست سری سری ت و م ب بالاخره ک کج کج کج. میگفت تو عاشق نصف این مرد هستی. نصفش را میخواهی و نصف بقیه اش را نمیخواهی و مشکلت هم همین است. می گفت هر بار داستان عشقت را از زاویه ای دیگر مینویسی و این قشنگش می کند. الف ز دست کرد ز ... ز د د م م اینترنتی اینترنتی سری سری سری عشق ست ست می شود چه. خانم یا آقایی هم در کامنتی از داستان تعریف کرده بود. را گذاشته است در وب سایت. به قو آریوکت ن ن ست ست ست ست دیگر دیگر م ح ز ز ککره ز می کنند ...
20 اوت 2008 میلادی
حالم اصلا خوب نیست. با همه دعوا دارم. کلافه ام. دیروز بهتر بودم ولی یک کلمه انچنان آتشم زد که تا حالا دارم میسوزم. ای بخشکی شانس...
دیروز تولد این جوجه بود که کلی از اینجا دور است. فقط جشنم تلفنی دوبار در دو تاریخ ایرانی و ایرانی تولدش را تبرچک بک. قرار است آخر این هفته بیاید اینجا و خودی بنماید. آخی ... 28 مرداد 1360 تهران ... بیم بیم دوق دوق دوق من پسرکم دخترکم همین ست ست ب و س س س س س م م م ا _C781905-5cde-136bad_ در در آن و کشت کشت بگیر و ببنده نف نف نشدم نشدم ... به من من این ه ه میشوند مخصوص مخصوص گر هو ب ک کوکت میشوم.
هر دوی این جوجه ها مردادی هستند.
چند داستانم را با صدای خودم ضبط کرده ام و این کار ادامه دارد. اما خسته ام می کند. نگ همه ر ر هنگ هنگ د ددستست م دوب ب ب ب ب هم میشوند ین ین ین ین حس حس ین ین ین ین ین خودخو خودخو خودخو خودخو خودخو ر ر ر ر ر ر ر ر ر ر ر ر ر ین این ین ... 3194-bb3b-136bad5cf58d_ و خودنمایی ها که نمی گذارند...
7 سپتامبر 2008 میلادی
یادم رفت شم شم شم فص فص ک ک ک د د د تهر تهر ست ست ا ا ا ا ا ا عنو تهر و ست و روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روز. روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزنروزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روزن روز. نق ک ک ع ع ر ر ر بر بر بر بر بر، ب ک طف مهرب مهرب مهرب مهر ست ست و حسودی حسودی حسودی مگه مگه مگه نه!
9 سپتامبر 2008 میلادی
_CC781905-5CDE-3194-BB3B-16BAD5CF58D_ ین ی ز ز ک آشن آشن مورد ک ک ک ک آری ست ست ست س س س س فرهنگ هنر
«سرکار بانو افشاری گرامیٍ، دست مریزاد. کاش من میتو این ین زیب زیب ش ش عزیزم عزیزم خ خ خ ه هلنشین او شادب بگویم. من مث مث شم شعره آریشعره یانه راوری با شتیشتی میخو ذت ذت شج گست گست و و و ر رایم.
11 سپتامبر
این را جوانی از ایران برام فرستاد. قشنگه نه؟
«مهم این نیست که تو اَدد لییست مسنجرمون چند نفر شَدد ش. مهم اینه ق فقط نفر دد دد ب ب ب ب ب ب ب ب آرشیو دوره و ب ب هم آف. امّا باید یادمون باشه پسورد دوستیمون رو جوری بسازیم که
کسی نتونه هکمون کنه.»
29 سپتامبر 2008 میلادی
این کامنتی است بر داستان تازه ام «لیاقت خوشبختی»:
درد مشترک
مهراوه
2008-09-28 17:25:57
«سلام عزیز. خوبین؟
آدمها را هنوز نشناخته، به دنبال خوشبختی میدوند. ت خویشتن ر ر نمیتو نمیتو نمیتو تعیین کند که ی ی نس نس نس م ر رهنمون میس میس میس میس میس آدمه ر م دنب زیب زیب ند ند م هنگ هنگ چه در در که در وصفش سخنسر سخنسر ن ن عشقش عشقش باشد. نی نی نی چیزی ج ج ه ه به دیدنی ست ست ...
من بودم و بر بر ر ر همو همو آسم آسم آسم آسم نس انساکشن نگ د م م ...
ممنونم از نوشته ات. ذخیره اش کردم.
از اهالی قلم. ایران»
ادامه دارد